مردی که پشت میز نشسته , رئیس اونجاست و رفتارش شبیه مرده هاست . دختره به مهمان میگه دنبال کسی هستیم که بیاید نظم برقرار کند . برداشت من این بود که نیاز به یک منجی دارن , کسی که به جای اونا تصمیم بگیره مرگ یا زندگی .
جاروی دست دختر و دعوت کردن مهمانان به همخوابی , رشته هایی هستن که دختر رو به زندگی متصل میکنن و داشتن تابوت و لباس ژنده و زندگی کردن تو مقبره نشونه هایی از علاقه به مرگ او هستن , ولی دختر سرگردانه و نمیتونه تصمیم بگیره
مهمان ,زندگی ,رو ,های ,دختر ,داستان ,رو به ,و زندگی ,مهمان مردگان ,دختر و ,و دعوت
درباره این سایت